پول سوژه حساسی است زیرا اغلب ما تا حد زیادی بخش بزرگی از ارزش و هویت خود را وابسته به شغل و میزان درآمدمان میدانیم. این دقیقاً نوعی ارزشگذاری بازاری بر مهارتها و شایستگیهایمان به عنوان یک انسان است.
به همین علت اسم پول که میآید احساس ناراحتی کرده و کج خلق میشویم. پول فقط منبع ارزشهای اختیاری است و نه خود ارزش. در زندگی منابع ارزشی زیادی وجود دارد مانند وقت، علم، شادی و عواطف مثبت دیگر. پول فقط وسیلهای برای مبادله انواع ارزش است.
در زندگی، پول علت ثروت نیست بلکه معلول آن است. همانطور که پول علت مشکلات نیست بلکه محسوسترین معلول آنهاست. پول سیال است و فقط زمانی میتوان ارزش آن را درک کرد که به جریان بیفتد. بنابراین پول انعکاسی از ارزشها و مقاصد صاحبش است.
بیشتر افراد ثروتمندی را با صاحب وسایل زیاد بودن یا رسیدن به شهرت و مقام اشتباه میگیرند. شما میتوانید حساب بانکی خود را برای رزرو یک میز VIP در یک رستوران گران خالی کرده و با افراد مشهور عکس بگیرید. اما با این کارها پولدار نمیشوید بلکه سادهلوح جلوه میکنید.
شعاری قدیمی میگوید: «چیزهایی که تصاحب میکنید در نهایت ماکتان خواهند شد». مادیگرایی وسیع دامی روانی است. داراییتان هر چقدر که باشد، هر میزان که حقوق بگیرید و هر قدر که خرید کنید، مرض زیادهخواهی هیچگاه درمان نمیشود. در همین حال ساعات بیشتری کار میکنید، ریسکهای بیشتری را میپذیرید و جوانب بیشتری از زندگیتان را نادیده میگیرید.
پول ذاتاً خنثی است و ابزاری برای تبادل تجربهها محسوب میشود. شما با ایجاد تجربه برای دیگران، پول به دست میآورید و همچنین پول پرداخت میکنید تا تجربه دیگران را دریافت کنید. شما زمانی که یک خودرو میخرید فقط یک کالا نمیخرید بلکه تجربه رانندگی با این خودرو را نیز میخرید. تجربه قدرت، سرعت یا شأن اجتماعی مرتبط با آن را نیز خریداری کردهاید.
یقیناً ارزش عمده یک خرید، ارزش پولی آن نیست مثلاً وقتی غذا میخرید به این معناست که نمیخواهید گرسنگی بکشید؛ پس شادی و سلامتی موقتی را خریداری میکنید. زمانی که با خانواده سفر میکنید این فرصت را میخرید که تجربههای جدید مشترک داشته و روابطتان را باهم تقویت کنید.
مسئله وسایلی نیست که میخرید بلکه هزینه برای هر چیزی، فقط تجربه است. از آنجا که پول برای مبادله تجربه است پس به چرخههای تجربه منجر میشود. ما تسلیم تجربه منفی میشویم تا پول به دست بیاوریم که با آن تجربه مثبت بخرید. با تمام شدن پول، دوباره به تجربه منفی برمیگردیم و چرخه مجدد آغاز میشود.
چرخههای استرس: برخی افراد با فشار بالای استرس پول به دست میآورند. آنها کارهای پر استرس انجام میدهند و یا نقشی را میپذیرند که به نحوی مورد انتقاد یا تهدید قرار میگیرند. در درجه اول پول به دست آمده را خرج رهایی از استرس ناشی از شغلشان میکنند. این افراد در چرخه دائمی تولید استرس و رهایی از آن به سر برده و ثروت واقعی را به دست نمیآورند.
چرخههای ایگو: بعضی افراد کاری دارند که در آن احساس ناتوانی، بیاهمیتی یا به درد نخوری میکنند. در نتیجه آنها احساس ناامنی خود را با صرف پول برای شأن سطحی اجتماعی جبران میکنند. این افراد از طریق ناامنی به دست میآورند و آن را صرف فرو نشاندن این حس کرده و هرگز ثروتی دست و پا نمیکنند.
چرخههای درد: سایر افراد واقعاً برای امرارمعاش به خود صدمه میزنند. این صدمه ممکن است فیزیکی یا عاطفی باشد. اینها پول خود را صرف رهایی از درد، الکل، مواد مخدر و غیره میکنند.
ثروت واقعی زمانی به دست میآید که پول خرج شده صرفاً برای رهایی و جبران راهی نباشد که برای به دست آوردنش طی کردهایم. ثروت زمانی به دست میآید که روش کسب و روش خرج کردن آن در یک راستا قرار بگیرند. یعنی از راه مثبت به دست بیایید و در راه تجارب مثبت دیگر خرج شود. افرادی که در چرخه تجربه گرفتار هستند خیلی زود برده پول درآوردن میشوند. تنها هدف آنها در زندگی پول بوده و اساس تمام انگیزههایشان میشود.
وقتی این اتفاق رخ میدهد دیگر آنها پول را در اختیار ندارند بلکه پول اختیاردار آنها میشود. راه قطع این چرخهها، راه فرار از تقلای بیپایان برای یک دلار و راه رسیدن به ثروت این است که پول معیار موفقیت نباشد. به تعدادی که برای ارزش، تعریف وجود دارد برای موفقیت نیز تعریفهای زیادی وجود دارد.
پول ابزاری برای دستیابی به موفقیت است اما خودش به ندرت موفقیت حساب میشود. ارزش واقعی پول زمانی است که از آن به عنوان ابزاری برای موفقیت استفاده کنیم. زمانی که آن را به سوی تجربه و ارزشهایی که برایمان مهمتر است هدایت کنیم مثلاً زمانی که از آن برای ساختن کسب و کاری مبتکرانه استفاده کنیم. یا زمانی که خلاقیت ما را تقویت کند و یا جامعه را غنی سازد.
ارزش واقعی پول زمانی آغاز میشود که نگاهمان به آن فراتر بوده و خود را بهتر و باارزشتر از آن ببینیم. زمانی که انباشتن تعلقات مطرح نیست و هدف به کارگیری تجربههاست. یعنی وقتی که ظرف نه! بلکه محتوای درون آن مهم است.