«تمام دارایی ما، همین لحظه است.» میزان آرامش ذهن و کارایی فردی ما براساس میزان تواناییمان برای «زیستن در زمان حال» مشخص میشود. بدون در نظر گرفتن آنچه که دیروز اتفاق افتاده و آنچه ممکن است فردا رخ دهد. «حال» جایی است که شما در آن حضور دارید.
از این دیدگاه کلید شادی و خشنودی، تمرکز ذهن بر «لحظه اکنون» است. یک نکته جالب درباره کودکان همین غرق شدن در زمان حال و درگیر فعالیت کنونی خود است. این فعالیت میتواند تماشای سوسک، نقاشی کشیدن یا هر کار دیگری باشد.
ما زمان بزرگ شدن، هنر همزمان فکر کردن و نگران بودن را یاد میگیریم. خاطرات گذشته و مسائل آینده را در زمان حال جمع میکنیم و به این ترتیب «حال» را از دست میدهیم. ما یاد میگیریم لذتها و شادیهایمان را به امید آیندهای متفاوت به تعویق بیندازیم.
برای شاد زیستن باید مشغول و درگیر زمان حال باشیم. اما به جای آنکه از لحظات امروز زندگی خود لذت ببریم برای شادیهای سفر آینده نقشه میکشیم. در آمریکا پژوهشی با هدف تعیین میزان زمان مفیدی که پدری از طبقه متوسط جامعه با فرزندان خود میگذراند، انجام شد. روی پیراهن پدران این آزمایش، میکروفنی نصب شد تا میزان ارتباط پدر و فرزندان را هر روز اندازهگیری کنند. نتایج نشان داد که میانگین زمان مفیدی که پدر با فرزندان خود میگذراند ۳۷ ثانیه در روز است.
البته بدون تردید، بسیاری از این پدران نقشههای بزرگی برای صرف وقت با فرزندان دلبندشان داشتهاند. اما «وقتی که ساختمان خانه تکمیل شود»، «وقتی که فشار کار کمتر شود»، «وقتی که پساندازش در بانک بیشتر شود» و… نکته مهم اینجاست که برای هیچ انسانی این تضمین وجود ندارد که فردا هم در این دنیا باشد.
«حال، تمام ثروتی است که داریم»
زندگی کردن در زمان حال یعنی: از هر کاری که در حال انجام آن هستیم به خاطر خود آن لذت ببریم؛ نه اینکه فقط به دنبال رسیدن به هدف نهایی آن باشیم. زیستن در اکنون به معنی تعمیم آگاهی انسان برای دلپذیر کردن لحظه جاری است. حق انتخاب با ماست که لحظه به لحظه زنده باشیم و زندگی را جذب کنیم و اجازه لمس و تأثیر پذیرفتن از آن را به خود بدهیم یا خیر!؟
هر گاه در زمان حال زندگی میکنیم، ترس را از خود دور مینماییم. ترس مقولهای مربوط به رخ دادن حوادثی در آینده است. این ترس میتواند به حدی فلج کننده باشد که انجام هر عمل سازندهای را برای فرد غیرممکن نماید. ما زمانی در معرض ترسهای شدید قرار میگیریم که منفعل و بیحرکت باشیم.
دقیقاً زمانی که وارد عمل میشویم و کاری را انجام میدهیم، ترس درون ما فروکش میکند. زندگی در زمان حال به این معناست که حرکت کنیم بدون اینکه از عواقب احتمالی آن بترسیم و برای مشغول بودن تلاش کنیم. بدون نگرانی از منصفانه بودن پاداش این تلاش کردن.
این نکته را به یاد داشته باشید که: ما نمیتوانیم هیچ را جانشین یک چیز کنیم. اگر در ذهن خود نگرانیهایی دارید، مثلاً اتومبیلتان به سرقت رفته، شغل خود را از دست دادهاید و یا همسرتان ترکتان کرده و…، خالی کردن ذهن از نگرانی و رسیدن به آرامش کار سادهای نیست. اما سادهترین راه برای بهبودی وضعیت روانی، وارد عمل شدن و مشغول بودن است. کاری انجام بدهید، هر کاری که باشد! تلفن زدن به یک دوست قدیمی، پیدا کردن یک دوست جدید، ورزش کردن، بردن بچهها به پارک یا در باغبانی به همسایه خود کمک کنید.
کلام آخر:
«زمان» وجود خارجی ندارد و یک مفهوم انتزاعی در ذهن ماست. این «لحظه» تنها زمانی است که در اختیار داریم، از آن چیزی بسازید. ما میتوانیم خود را در ذهنمان به جهنم بیندازیم تا ببینیم آنجا چه میگذرد. با این حال اگر به لحظه اکنون که همه دارایی ماست نگاه کنیم، مشکل بزرگی وجود نخواهد داشت، پس ««در همین لحظه زندگی کنید».