این جمله شاید یکی از متداولترین افکاریست که شاید خیلی از خانمها حداقل چندین بار در زندگی مشترک خود به صورتهای مختلفی تجربه کرده باشند و یا با خود نجوا کردهاند.
این فکر یا باور از کجا نشأت میگیرد؟
به این مثال دقت کنید:
زنی را در نظر بگیرید که همسرش با قیافهای ناراضی وارد منزل میشود. زن بلافاصله نتیجهگیری میکند که علت عصبانیت همسرش این است که دیشب بیاعتنایی کرده است و یا از او اشتباهی سر زده است.
تمام این افکار، اولین افکرهایی هستند که ممکن است به ذهن زن خطور کند. تا اینکه بعد از مدتی متوجه میشود که همسرش در مسیر منزل تصادف کرده است و آن هنگام تازه میتواند نفس راحتی بکشد و از دست تمام افکار منفی نجات یابد.
اما چرا؟
مشکل از جایی شروع میشود که خانم مفروضهها و یا پیشبینیهای اشتباهی را در ذهن خود فعال میکند و همه این مفروضات حاصل یک باور و ریشه، شبیه این جمله است که:
حالتهای همسرم همیشه به من ربط دارد و من علت اصلی ناراحتی و یا خوشحالی او هستم.
این الگوی فکری را شخصیسازی میگویند.
در شخصیسازی فرد مدام به دنبال ربط دادن وقایع و اتفاقات به خود است و این بسیار میتواند فرساینده باشد چرا که از سویی مدام در حال سوء تفاهم است و از سوی دیگر مدام در حال رنجش از دیگران.
در ادامه مطلب به شما روشهای مقابله با این افکار را آموزش میدهیم.
- در اولین قدم شما بهتر است این افکار خودآیند را بشناسید.
یعنی در موقعیت و شرایط خاص بتوانید آنها را شناسایی کنید. با مدل و ادبیات این افکار آشنا شوید. فردی که بیشتر در تماس با او این افکار به شما هجوم میآورند را بیابید.
- بتوانید به صورت منطقی با این افکار خودآیند برخورد کنید.
- افکار درست را جایگزین افکار خودآیند و شخصیساز کنید.
انواع شخصیسازیها:
- نادیده گرفتن: ندیدن شواهدی که فکر و باور ما را باطل میکنند.
- 2. دید دو قطبی و سیاه و سفید داشتن: دید تک وجهی داشتن و تأکید روی یکی از قطبها و وجهها
- تعمیم افراطی: تجربه ناکامیها و شکستهای قبلی را به تمام تجربهها و وقایع جدید هم گسترش میدهید.
- ذهن خوانی: تلاش میکنید از محتوای ذهنی افراد بدون اینکه واضح از آنها بپرسید اطلاع پیدا کنید و یا حدس بزنید.
- فاجعه سازی: هر موقعیت ناراحت کنندهای را پایان دنیا تلقی میکنید.